مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
حیدر به بستر خود، حالی غریب دارد دخـتر کـنار بـابا، «امن یُجـیب» دارد خون، کرده ارغوانی، گلچهرۀ علی را زینب نگاه بر این، «شیب الخضیب» دارد اشک حسن چکیده، از چشم خونفشانش حسین در دل خود، غـمی عجیب دارد آوای واعــلـیــا، پُـر کـرده آسـمــان را هر کودک یـتـیـمی، در دل لهیب دارد پیداست که دوایی، غیر از شهادتش نیست وقتی نگاهِ حـسرت، بر او طبیب دارد گرفته محسنش را، بر روی دستْ زهرا حـبیـبه شوق وصلِ، روی حـبیب دارد دنـیا نداشت پاسِ، این رحـمت خـدا را بعد از علی جهانی، «حسرت» نصیب دارد از غربت عـلی و، از دعوت حسیـنش پیداست کـوفه نسلی، مردمفـریب دارد ای کاش بر «وفایی» گویند عندلیباش گرچه به باغ وصفش، بس عندلیب دارد |